بگذر از من
من به پاکی نگاهت محتاجم
بگذر از من
من به مهجوری از محنت معتادم
بگذر از من
من به نداشتن بهانه برای اشک تمنا دارم
تو از هیچ و همه پر بودی و
هستی
تو چه دانی ای مسافر
در پسین کوچه
جشن است یا عزاداری
تو با میلت به من ننگر
که من خود نیز سرگردان این شهرم
کدام را باور کنم دنیا؟؟
سیاه پوشی چشمانم ؟؟
یا پرنیان سرخ لبانم ؟؟
...
:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15