من همانم ک در این تاریکی دلم از یاد تو پر آشوب است
از نگاهم میچکد یاد نجواهای تو
همچو آوایت بی ریا
یک پاچه بی لعاب
همچون تمامی رویاهای من
یادت اما تنهایم نمیگذارد
حتی
میان شلوغی این همه
آرزوهای رنگی ِ بی اتمام ِ خاستنی ِ نشدنی
کاش درمیان بازوانت گم شوم
گویی بهترین کار است
پس
غوطه در رویا میزنم
بار دیگر ....
15\9\91
:: بازدید از این مطلب : 356
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17